مظلومین مظلومین 56 سال سن داشت و نخستین بار در سن 30سالگی، سال 1371، بازداشت شده بود.
در سال 71 وقتی قیمت دلار بهیکباره چندین برابر شد، از سوی منابع وزارت اطلاعات بهعنوان یکی از عوامل اصلی در اخلال در بازار معرفی شد و پرونده قضایی برای او تشکیل شد و مدتی در بازداشت بود.
وی در 49سالگی مجددا به دلیل نابسامانی بازار ارز در سالهای 1390 و 1391 و حوادث اقتصادی آن سالها، بهعنوان یکی از ارکان و عوامل اصلی اخلال در نظام ارزی کشور دستگیر میشود و حدود 7 ماه در بازداشت بوده است.
البته دستگیری او در سن 49سالگی بهسادگی دستگیری او در 30سالگی نبوده، 21 مهر سال 91 متوجه میشود پرونده مهمی برای او تشکیل شده به مرز مریوان میرود تا بهطور غیرقانونی از کشور خارج شود اما مأموران وزارت اطلاعات او را دستگیر میکنند.
جالب اینکه در همان روز 21 مهر 91 خانمی در فرودگاه امام دستگیر میشود، دستگیری او به پرونده مظلومین نامرتبط نبود. ندا بهرامی فرزند غلامرضا 6 فقره حساب بانکی افتتاح میکند و صدها برگ دستهچک سفیدامضا در اختیار مظلومین مظلومین قرار میدهد، گردش مالی آن شش حساب در آن سال، در عرض یک سال بیش از هزار میلیارد تومان بود.
وی علاوه بر این صرافی خود در تهران را در اختیار مظلومین قرار داده و مظلومین در آن سال ها از طریق صرافی او، روزانه یک تا دو میلیون دلار به کشور وارد میکرد و در بازار میفروخت، مظلومین بابت گردش مالی هزار میلیارد تومانی خود 2 میلیارد تومان به ندا بهرامی میدهد، حکم برائت او در آن سال ها با دخالت و وساطت بانک مرکزی صادر شد.
اما سومین بازداشت او به سن 56سالگی بود، بانک مرکزی در 23 بهمن 96 در نامهای اخلالگران بازار را معرفی میکند، در این نامه نام وحید مظلومین هم دیده میشد و او فردای نگارش این نامه 24 بهمن 96 دستگیر شد.
او تنها در سال 96، هشتهزار میلیارد تومان گردش مالی داشته است، بهعبارت دیگر یعنی وحید مظلومین روزانه سه و نیم میلیارد تومان فروش طلا داشته است و یا بهمعنی دیگر سالانه 9 تن طلا میفروخته و یا در مقایسه دیگر این عدد نشان میدهد که این فرد روزانه دوهزار و چهارصد سکه تمام بهار آزادی باید میفروخت تا به این ارقام دست یابد.
محمدرضا مظلومین فرزند مظلومین 138 روز زودتر از پدر دستگیر میشود، مظلومین در این مدت تمامی اسناد را از بین میبرد.
مظلومین در بازجوییها منکر انجام هرگونه فعالیت ارزی شده و میگوید: اگر از سال 92 به بعد کسی به من یک سکه فروخته با سند به من بگوید، اما وزارت اطلاعات مستندات گستردهای را در این زمینه در اختیار داشت، او در این زمینه دو اقدام انجام داده بود تا امکان ردیابی او غیرممکن شود، اول اینکه بهطور مستقیم در معاملات حاضر نمیشد و دوم اینکه از حسابهای شخصی استفاده نمیکرد.
مظلومین برای جلوگیری از ردیابی دو سیمکارت از طریق معلم خصوصی زبان فرزند خود تهیه کرده بود و از آنها استفاده میکرد و جالب اینکه بهمحض دستگیری مظلومین این سیمکارتها سوزانده میشوند تا اطلاعات موجود در آن قابل استفاده نباشد.
احسان فرزاننیا معلم خصوصی فرزند مظلومین میگوید که بهدرخواست یکی از کارمندان وحید مظلومین اقدام به تهیه سیمکارت و بهدستور آنها نیز اقدام به سوزاندن سیمکارتها کرده است.
با بررسی پرونده او به پیرزن 70سالهای برمیخوریم، اقدس مهرافزا، عمه همسر وحید مظلومین، حسابها را در اختیار مظلومین قرار میدهد، این حساب تا مرداد سال 96 هیچ گردش حساب جدی و مهمی نداشتند و از این تاریخ تا آخر سال 96، گردشهای مالی حسابهای او مرز 716 میلیارد تومان را رد میکنند و در مجموع این رقم به سههزار و پانصد میلیارد ریال میرسد.
اطلاعات بهدستآمده حاکی از آن است، مبالغ زیادی از سوی افرادی در حاشیه مرزها به حساب او واریز میشد و برخی از واریز کنندگان نیز ملّیت عراقی داشتند. مظلومین مرجع و مرشد و بزرگ بازار سکه بود، کسی جرأت تخطی از دستورات وی را نداشت، علاوه بر قیمت سکه ساعت آغاز و پایان کار بازار را مظلومین تعیین میکرد و کسی حق نداشت بعد از ساعت اعلامی او در بازار فعالیت کند.
او هنگام دستگیری دو جمله را به مأموران میگوید که حتماً بارها و بارها در رسانهها خواندهاید: بروید و به خود افتخار کنید که مرا دستگیر کردهاید و بروید و با افتخار به دیگران بگویید که توانستهاید سلطان سکه را بگیرید.