قتل یک تاجر ایرانی و موسس ای ام بانک مالزی به همراه همسر که سال ۹۲ در پارکینگ یک معبد چینی به ضرب گلوله کشته شدند، روایت شد .
به گزارش پایگاه خبری بورس پرس به نقل از روزنامه شرق،حسین احمد نژادی یکتاجر ٧٥ساله ایرانی- بحرینی در هفتم مرداد سال ٩٢ هنگامی که بههمراه همسر از یکمعبد چینی در کوالالامپور خارج میشد،در پارکینگی بهضرب گلوله کشته شد. رسانههای خبری دنیا، خبر قتل وی را به صورت گسترده پوشش دادند. در ایران نیز روزنامه ایران و چند خبرگزاری به این موضوع پرداختند.
وی پیش از این در بحرین اقامت داشت و در سال١٩٧٥ یک گروه بانکی عرب- مالزیایی تاسیس کرد که در حال حاضر ١٦میلیارددلار در آسیا سرمایه دارد. بر اساس گزارش رسانهها،کونگ سویکوان مردی که به سوی نژادی و همسر شلیک کرده بود، در دادگاه عالی کوالالامپور به جرم قتل و ترور نافرجام به اعدام محکوم شد که البته هنوز خبری رسمی درباره اجرای این حکم منتشر نشده است.
در همان زمان، کارآگاهان مالزیایی اعلام کردند، فردی به نام لیم یوئنسو ٥٣ساله که مغز متفکر این ترور و اهل مالزی بوده، به استرالیا گریخته است اما ماجرای این قتل از ٢٦شهریور سال ٩٣، ابعاد تازهای یافت.
علی شمساردکانی رییس کمیسیون انرژی اتاقبازرگانی در مصاحبهای با شرق در مورد چگونگی ورود بابک زنجانی به پروندههای فروش نفت ایران در شرایط تحریم سخن گفت که درآن به ترور یک بانکدار ایرانی- بحرینی هم اشاره کرد، نکاتی که باعث ادامه پیگیریها درباره این بخش از پرونده بابک زنجانی شد.
وی گفت: بهنظرم زنجانی تابلو گروههایی است که آدمها و موسسات برخوردار از این تواناییها، مهارتها و دانشها را میگرداندهاند. این گردانندگان احتمالا چند واسطه داخلی داشتهاند و سر رشته در گروههای مافیایی بوده مثلا بانکی که ایشان در مالزی معرفی کرده بود بانک تکویترینی بود که توسط یک ایرانی- بحرینی تاسیس شده و اداره میشد. این شخص چندینبار سعی کرده در سیستم بانکی ایران نفوذ کند اما موفق نشده بود ولی بهمحض برملاشدن مسایل زنجانی،نژادی را در یک حادثه مرموز در پارکینگ مجتمع مسکونی ترورشده یافتند. در ایران هم کسی پیگیر پرونده نشد، این قتل در مطبوعات ایران هم انعکاسی نیافت و تحلیل نشد.
نام بابک زنجانی اولینبار در بهمن سال٩١ در جلسه جنجالی استیضاح وزیر کاردولت سابق مطرح شد. مردی جوان با القابی چون میلیاردر موبور و بسیجی اقتصادی که هرروز در رسانهها پررنگ و پررنگتر شد، تا اینکه در ٩دی سال٩٢، یعنی در کمتر از یکسال پس از آنکه از سایه بیرون آمد، بازداشت شد. اما با وجود گذشت ١٠ماه از بازداشت،همچنان در صدر خبرها باقی مانده و ظاهرا قرار نیست به این زودیها صفحه نخست رسانههای ایران را ترک کند.
هرروز برگههای جدیدی از پرونده پیچیده زنجانی رو میشود.وی ما را با خود وارد هزارتویی کرده که بیرونآمدن از دالانهای تنگ و تاریک آن، ساده نیست. اما آیا میتوان با وی تا انتهای دهلیز پیچدرپیچ رفت یا خیر؟
رویارویی با رخدادهایی که اجزای آن همانند پازل، تکهتکه تکمیل میشود و بخشی از زندگی روزمره مردمی است که در خاورمیانه زندگی میکنند، شاید برای کسانی که بیرون از این منطقه زندگی میکنند اتفاقات این بخش از جهان همانند داستان آلیس در سرزمین عجایب پراز شگفتی باشد اما برای کسانی که این داستانها را با گوشت و پوست لمس میکنند، هیجان و دلشورهای پایانناپذیر است. تنها در سرزمین عجایب ممکن است که مرد ٤٠ساله جوانی در کمتر از چندسال چنان سرمایه بزرگی را در دست بگیرد.
در جستوجوی اقوام نژادی
جستوجو با تلاش برای یافتن اسامی دوستان و اقوام وی در داخل و خارج ایران آغاز شد. به تعداد زیادی از اسامی رسیدیم، اما بسیاری از این افراد حاضر به گفتوگو نبودند.مردی از اقوام وی که در بوشهر زندگی میکند در پاسخ به سوالی در مورد دلیل قتل، کوتاه و بریدهبریده گفت:... ببخشید. خیلی دیر شروع کردید. اون موقعی که باید مطبوعات راجع به ایشون مینوشتند هیچکاری نکردند.
در پاسخ گفتم: بههرحال هیچوقت برای یافتن حقیقت دیر نیست اما پاسخ داد: وقتی که لازم بود در مورد ترور دکتر تحقیق بشه از جانب مطبوعات و مسئولان این اتفاق نیفتاد،اجازه بدهید با خانواده در این مورد مشورت کنم اما دیگر پاسخ تماسها را نداد.
احمدصالح حریری بانکدار مالزیایی که در عربستانسعودی کار میکند، در پاسخ به پرسشها گفت: نژادی در حوزههایی مانند سرمایهگذاری، مشاوره مالی، مالکیت و ادغام، کار میکرد. به گفته یکی از دوستان نزدیک،وی درگیر یک معامله زمین بود و در آن تند رفت.
وی که سرش شلوغ است و برای روز بعد قول گفتوگو میدهد،دیگر پاسخی به پیامها نمیدهد. در جستوجو میان نزدیکان نژادی بهسرعت متوجه میشویم که این مرد، میان آشنایان و اقوام محبوبیت زیادی دارد. همه از وی به خوبی و نیکوکاری و مهربانی، یاد میکنند. بتول، یک زن جوان بحرینی و از اقوام دور نژادی است. به زبان فارسی و انگلیسی مسلط است، اما نوشتن به فارسی برایش سخت است، سوالها به فارسی پرسیده میشود و او به انگلیسی پاسخ میدهد.
بتول میگوید: به ما گفتند که عموحسین بهخاطر یک معامله بزرگ کشته شد اما هیچکس آن را باور نکرد. ما میدانستیم که موضوع بزرگتر از اینهاست. عموحسین رازهای زیادی در مورد آدمها میدانست، حتی بهخاطر این رازها، ممکن بود، کسانی در بحرین عموحسین را بکشند.هیچ دلیل منطقیای به ما گفته نشد، اما مطمئنا آدم بزرگی پشت قتل عموحسین است. به ما گفته شد مافیا در قتل عموحسین نقش داشته است.
وی تعریف میکند در خانواده آنها شایع شده که هدف قاتلان، کشتن همسر مالزیایی حسین نژادی بوده است. قاتلان میخواستند "می" را بکشند نه عموحسین را. اما ظاهرا،می فقط یکزن خانهدار بوده و نمیتوانسته انگیزه قتل در مافیا ایجاد کند. وقتی از بتول میپرسم که بابک زنجانی را میشناسد، به فارسی مینویسد: فساد. بتول در گفتوگوهای بعدی ظاهرا حرف دیگری برای گفتن ندارد.
روایت دوست دوران کودکی
یکی از دوستان دوران کودکی حسین نژادی که خود را احمد هاشمزاده معرفی میکند و در بحرین به دنیا آمده اما ۳۰سال است که در نیوزیلند زندگی میکند، میگوید: حسین مرا برادرش معرفی میکرد و در همسایگی منزل ما در بحرین به دنیا آمد و در ضمن فامیل مادرم بود. تعجب کردم که تمام روزنامهها نوشته بودند نژادی در ایران به دنیا آمده اما این صحیح نیست. نکته او شاید درست باشد، اما آنگونه که نژادی در کتاب دریا و صخرهها اشاره کرده، والدینش ایرانی بودهاند و پیش از تولد وی از بوشهر و سیراف به بحرین مهاجرت کردهاند.
وی که آخرینبار حسین نژادی را در آوریل٢٠١٢ در کوالالامپور ملاقات کرده، میگوید: چندروز قبل از کشتهشدن حسین قرار گذاشتیم که به دیدن من در نیوزیلند بیاید. اما یکی از دوستان مشترک ما در کوالالامپور به من زنگ زد و گفت وی مقابل یک معبد به قتل رسیده است.
این دوست دوران کودکی معتقد است دولت مالزی هیچ پاسخ روشنی در مورد علت قتل حسین نداد. بیشتر آن چیزی که روزنامههای مالزیایی در این مورد نوشتند برای من بی معنا بود. گفته میشد به این مرد (قاتل) برای کشتن حسین پول پرداخت شده، پس چرا دولت مالزی این ارتباط را دنبال نکرد؟ قاتل اعتراف کرده کسی که به وی پول پرداخته، ساکن استرالیا است، سوال اینجاست که چرا در این مورد از مقامات استرالیایی سوال نشده و چرا مالزی درخواست تحقیق در این مورد نکرده است؟ بهنظر من چیزی در این میان درست نیست. یکنفر باید در مالزی در این مورد پاسخگو باشد.
نژادی در زندان آلخلیفه
هاشمزاده میگوید: حسین یک متفکر نیکوکار بود. هنگامی که از زندان بحرین آزاد شد برای کار و زندگی به مالزی رفت. وقتی از او میپرسم که چرا به زندان رفته، میگوید: مگر کتاب زندگینامه او را نخواندهاید؟
اشاره او به کتاب دریا و صخرهها زندگینامه حسین نژادی است که توسط خود وی نوشته شده است. روی جلد این کتاب، این کلمات نقش بسته است: زندگینامه، نفت، سیاست و عدالت.
وی میگوید: به حسین نژادی تهمت زدند،در آن زمان، مدیر بانکی در بحرین بود. یکی از اعضای خانواده حاکم بحرین، چندمیلیون از بانک قرض گرفته بود، اما این پول را به بانک برنگرداند، پس از یک یا دوسال، همان مرد باز هم درخواست پول بیشتری از حسین کرد، اما حسین درخواست او را رد کرد. همین موضوع باعث کینه این شیخ بحرینی به حسین شد. چندوقت بعد دولت بحرین حسین را به سرقت پول از بانک متهم کرد.
دوست نژادی میگوید: با توجه به قانون بحرین در آن زمان، حسین به یکسال زندان محکوم شد. او مجاز به داشتن وکیل یا ملاقات با خانواده نبود. مدت حبس حسین، بارها و بارها تمدید شد. هفتسال در زندان بود و سپس آزاد شد. بعد از آزادی هم پاسپورت را گرفته بودند و نمیتوانست بحرین را ترک کند. پس از آزادی در سال١٩٩٣ من به دیدن او به بحرین رفتم بنابراین فکر میکنم حسین حدودا سال١٩٨٦ زندانی شد. پدر حسین، شناسنامه ایرانی داشت اما نام حسین در آن نبود. سفیر ایران در بحرین به او گفت میتواند با شناسنامه پدر برای او پاسپورت ایرانی صادر کند و این همان چیزی بود که حسین میخواست. او به ایران آمد و از آنجا به مالزی رفت.
وقتی در مورد ارتباطات کاری نژادی از هاشمزاده میپرسم، میگوید اصلا در جریان روابط کاری او نبوده اما مردی ایرانی را میشناسد که در اوکلند زندگی میکند. او نزدیک به سهسال با حسین کار کرده و از دوستان نزدیک حسین است که با او رفتوآمد خانوادگی داشته است. هاشمزاده وعده میدهد با این مرد تماس میگیرم و از او میخواهم که به شما کمک کند.
فردای آن روز وی پیام گذاشته بود: دوست حسین، حاضر به مصاحبه با شما نیست و میگوید بهتر است که شما با پسر حسین صحبت کنید. پاسکال شریک کاری پدر بود و وی را تحسین میکرد و معتقد است پس از مرگ نژادی، ویران شده است.
هاشمزاده در مورد احتمال ارتباط قتل حسین نژادی با فعالیتهای بابک زنجانی میگوید: همیشه احساس میکردم پشت این ماجرا، چیزی بیشتر از یک قاتل مالزیایی-چینی است. این دنیای دیوانه همچنان درگیر آدمهای دیوانه است.من حسین را میشناسم. او هرگز به دنبال معاملات کثیف نمیرفت. معاملات کثیف برای او مثل بوی بد یک موشمرده آزاردهنده بود. او مردی نبود که بهدنبال شهرت باشد. گمان نمیکنم که زنجانی ارتباطی با حسین داشته باشد. او یک بازنده است و حسین به امثال او نزدیک نمیشد. فکر میکنم باید ماجرای قتل حسین را از طریق اینترپل و دولت استرالیا دنبال کنید.
پدر به روایت پسر
پاسکال نژادی پسر حسیناحمد نجادی از تحقیق در مورد مرگ پدر استقبال میکند و در حال حاضر رییس و مدیر اجرایی گروه نجادی و همکاران است که قبلا با عنوان AIAK شناخته میشد. او در اولین ایمیل، متن گفتوگوی منتشرشده با روزنامه بحرینی گلفدیلینیوز را ارسال میکند.
در این گفتوگو که در ١١سپتامبر٢٠١٤ منتشر شده، پاسکال مقامات استرالیایی را به قصور و تظاهر به ناکامی در دستگیری فردی که مظنون به برنامهریزی این ترور بود، متهم و اعلام میکند اطلاعاتی دارد که از طریق مشاوران امنیت روسی بهدست آورده که طراح این ترور با وجود صدور حکم بازداشت او توسط اینترپل از استرالیا به شانگهای سفر کرده است.
او به گلفدیلینیوز گفته است: من واقعا امیدی به مقامات استرالیایی ندارم چطور به این فرد اجازه داده شده که با یک پرواز عادی و بدون هیچ مشکلی به شانگهای برود. چگونه با وجود هشدار اینترپل او موفق به فرار شده، لازم است این موضوع بررسی شود. چگونه به متهم مغز متفکر این قتل اجازه داده شد از فرودگاه بینالمللی استرالیا به چین پرواز کند؟ هیچچیز نمیتواند پدر من را بازگرداند اما من امیدوارم تلاشها به دستگیری مغز متفکر این قتل منجر شود که مردی چینی است که از مالزی فرار کرده است.
همان ابتدا برای پاسکال شرح میدهم که یکی از مقامات ایرانی گفته، میان قتل پدر او و بابک زنجانی ارتباطی وجود دارد و سپس سوالات را ارسال میکنم:
قبل از قتل پدرتان شما با او همکار بودید؟
پاسکال: من نایبرییس بودم و تمام کارهای تجاری ما در اروپا، سوییس و فدراسیون روسیه در دست من بود.
آیا شما چیزی در مورد زنجانی شنیدهاید؟ آیا پدر شما زنجانی یا بانک او را میشناخت؟
پاسکال: من فقط میدانم پدرم یک مجوز برای بانک متعلق به یک مرد ایرانی از طریق بانک معاملات اندونزی خریده است. در واقع بانک معاملات اندونزی فروشنده بوده و پدر من فقط واسطه خریدار و فروشنده این معامله بوده است. اما نمیدانم نام دقیق بانکدار ایرانی چه بوده است.
بابک زنجانی دوبانک داشته؛ اولین بانک سرمایهگذاری اسلامی و بانک ارزش. آیا شما یا پدرتان ارتباط کاری با این دوبانک داشتهاید؟
پاسکال: غیر از مساله فروش مجوز ما هرگز ارتباط دیگری با این بانک نداشتهایم. اما من شنیدم صاحب این بانک؛ پول زیادی دزدیده است. من شایعات زیادی در مالزی شنیدم اما هرگز با این مرد ملاقات نکردهام.
چه کسی میتواند اطلاعات بیشتری به ما بدهد تا متوجه شویم چرا پدر من بهطرز وحشیانهای در روز روشن و بدون هیچ اخطار قبلی کشته شد؟ آیا من هم در خطر هستم؟ آیا ممکن است پدر من به دستور آمریکا کشته شده باشد؟
در ایمیل های بعدی، پاسکال با اطمینان میگوید پدرش با بابک زنجانی ارتباطی نداشته و تنها در فروش مجوز به یکی از بانکهای زنجانی نقش واسطه داشته است.چطور ممکن است سرویس اطلاعاتی استرالیا اجازه دهد مغز متفکر قتل، از فرودگاه بینالمللی سیدنی به شانگهای برود. سرانجام قول میدهد ایمیل های پدرش را چک کند تا شاید سرنخی پیدا کند.
توصیه مشاوران امنیتی روس
در ایمیل بعدی، پاسکال سه فایل میفرستد و مینویسد: اطلاعات پیوست، از طریق فردی قابل اعتماد به من داده شده است. من همهچیز را چک کردم. پدر من هیچ ارتباطی بعد از فروش مجوز بانک با بابک نداشت. پدر من واسطه میان فروشنده و خریدار بوده و هیچ ارتباط دیگری با بابک نداشته است. من فکر نمیکنم پدرم بهخاطر فروش یک مجوز ساده بانک به قتل رسیده باشد و دوباره تاکید میکنم لطفا بررسی کنید چگونه ممکن است که استرالیا و اینترپل شکست خورده باشند.
و یکبار دیگر میپرسد: آیا پدر من به دستور آمریکا کشته شده است؟مقامات امنیتی استرالیا میدانستند مغز متفکر این قتل کجا زندگی میکند و دو بچهمدرسهای دارد با این حال اجازه میدهند که او برود.
وقتی از او میپرسم که چرا فکر میکند آمریکا در این قتل نقش داشته و چرا بعد از قتل پدرش، شرکت را به طور کامل به روسیه منتقل کرده، پاسخ میدهد: باید یک دست قدرتمند در کار باشد، قدرتی که توانسته قوانین اینترپل و سرویس امنیتی استرالیا را منحرف کرده تا مغز متفکر این قتل از فرودگاه بینالمللی استرالیا به شانگهای پرواز کند. من در ٢٩جولای٢٠١٣ هنگامی که پدرم در روز روشن و وسط شهر کوالالامپور ترور شد، در مسکو بودم. مشاوران امنیتی من در مسکو به من توصیه کردند در روسیه بمانم. ما نمیدانیم چرا پدر من به این شکل و همانند یک ترور کشته شده است. از سوی دیگر، من استراتژی کاری خودم را در روسیه دارم که دارای اهداف بلندمدت و موفقی است.
علیرضا زیباحالتمنفرد کیست؟
یکی از فایلهایی که پاسکل فرستاده، ظاهرا متن قرارداد فروش بانک ارزش است. در متن این سند آمده است: چهارمیلیوندلار آمریکا (معادل ٤٣،٠٥٢،٠٠٠،٠٠٠ روپیه و تقریبا معادل سهمیلیونو٥٠٠هزاریورو) به بانک معاملات اندونزی برای خرید مجوز بانک ارزش پرداخت شده است. در بخشی از متن این قرارداد آمده است: علیرضا زیباحالتمنفرد بهعنوان صاحبامضای مجاز در تمام مراحل قانونی و حقوقی به نیابت از بانک ارزش تعیین میشود. جستوجوی نام علیرضا زیباحالت در اینترنت نشان میدهد او مدتی یک وبسایت نفتی به ثبت رسانده است.
هزارتوی بانک ارزش
بابک زنجانی یکبار در گفتوگویی با هفتهنامه آسمان پیرامون داراییهای خود، نام بانک ارزش را نیز آورده بود. رسانههای تاجیکستان هم به نقل از زنجانی نوشتهاند که او دارای بیش از ٧٠شرکت، از جمله شرکت هلدینگ توسعه سورینت قشم، اولین بانک سرمایهگذاری اسلامی در مالزی، سهامدار شرکت هواپیمایی انور ترکیه، موسسه مالیاعتباری در امارات و بانک ارزش تاجیکستان است.
قبل از دستگیری بابک زنجانی، رسانهها ادعا کرده بودند او بدهی بیش از دومیلیارددلاری به وزارت نفت ایران را از طریق بانک ملی تاجیکستان پرداخت کرده است. اما بانک ملی تاجیکستان روز دهم دی٩٢ پس از بازداشت زنجانی مدعی شد هیچگونه ارتباطی با بابک زنجانی، میلیاردر ایرانی، نداشته است.
عبدالغفار قرباناف مسوولدفتر مطبوعاتی بانک ملی تاجیکستان به خبرنگاران گفت: سندی که برای نشاندادن ارتباط میان میلیاردر ایرانی و بانک مذکور توسط زنجانی به پارلمان ایران ارایه شده، جعلی است.
چرا دبیرکل اینترپل تشویق شد؟
پاسکال نجادی در آخرین ایمیل ارسالی، لینک خبری از آسیانیوز برایم میفرستد که در آن نوشته شده: دبیرکل اینترپل برای خدمات برجسته مدال افتخار دریافت کرد.این مدال به دلیل ترویج همکاری میان سازمانهای اجرایی قانون در سراسر جهان به رونالد نوبل دبیرکل اینترپل اهدا شد و تونی تنکنگیام رییسجمهوری سنگاپور در تاریخ یکم اکتبر٢٠١٤ در یک مراسم تشریفاتی از نوبل بابت زحمات تقدیر شد.این موضوع عجیب است چرا برای شکست در پیگیری پرونده پدرم به او پاداش میدهند؟
انتهای پیام