۴ راهکار برای تله ارزندگی و بی‌اعتمادی بورس + پیشنهاد کم هزینه به دولت

به گزارش پایگاه خبری بورس پرس، میثم موسائی با انتشار مطلبی با عنوان "بورس در چنبره همزمانی تله ارزندگی و بی‌اعتمادی" در تسنیم اعلام کرد: تعطیلات نوروز هم تمام شد اما حکایت بورس همچنان باقی است. بیش از 99 درصد سهامداران به دنبال فرصتی برای فرار از تله بی اعتمادی هستند و درصد ناچیزی که شامل حقوقی ها و بورس بازان حرفه ای است منتظرند ارزش سهام، باز هم کاهش یابد تا در کمترین قیمت ممکن، خرید کنند.

این دو میل تا باقی است حکایت هم چنان باقی است و نه مجنون به لیلی می رسد و نه ناقه به فرزند اما راه حل خروج از این وضعیت با رها سازی بورس ممکن نیست. شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر بازار، راه حلی متناسب می طلبد.

بورس در سال 99 سالی تاریخی و منحصر به فرد را گذراند. صرف نظر از نوسانات جزئی در طول سال، روند تمام تغییرات شاخص بورس در دو جمله خلاصه می‌شود: صعود بی مانند تا نیمه تابستان، ریزش طولانی از نیمه تابستان تاکنون.

این ریزش و صعود در کنار ورود میلیون‌ها سهامدار جدید به بورس یقیناً در تاریخ بورس ایران بی‌سابقه است. سهامدارانی که از طبقات و اقشار مختلف از کارگران، کشاورزان، روستائیان، زنان خانه‌دار، دانشجویان، سربازان، پزشکان، مهندسان و اساتید دانشگاه گرفته تا بنگاه های بزرگ حقوقی و سهامداران بزرگ و بورس بازان حرفه ای هستند،.

گروه اول از لحاظ جمعیت بیش از 99 درصد هستند اما ارزش دارایی آنها کمتر از یک درصد است. گروه دوم (یعنی حقوقی ها و بورس بازان حرفه ای) کمتر از یک درصد هستند اما ارزش سهام آنها بیش از 99 درصد بازار است. اگثریت گروه اول با تشویق مسئولان بلندپایه نظام، تبلیغات رسانه ملی و شبکه‌های اجتماعی و البته بدون تجربه و آموزش کافی وارد بورس شدند. بی شک این حجم بی سابقه از ورود تازه واردان از عوامل گسترش بورس و بیست برابر شدن تعداد سهامداران است. گروه دوم اغلب از سال ها قبل هم در این بازار و هم در سایر بازارهای جانشین حضور داشته و دارند و البته صاحب آموزش و تجربه کافی هستند.

رشد 6 برابری و بی‌سابقه نقدینگی در هشت سال اخیر و رکود مسکن و کوچک بودن ظرفیت بازارهای رقیب از جمله ارز و طلا و تشدید تورم و بیکاری و رکود اقتصادی به سه علت سوءمدیریت، فساد گسترده و تحریم ها و نهایتا کسری بودجه بی سابقه دولت ، تمام شرایط لازم برای همه بازیگران را فراهم ساخت تا سرمایه های عظیم به بورس بطور بی سابقه به بورس وارد شود و آن صعود بی مانند  رقم بخورد.

از طرف دیگر رفتار توده ای سهامداران خرد، نداشتن تجربه و آموزش کافی، جذاب تر شدن بازار های جانشین مانند ارز و طلا و مسکن و بالفعل شده بی اعتمادی به بازار سرمایه و نداشتن برنامه ای روشن توسط سازمان بورس برای اتفاقات جدید و اتخاذ تصمیمات غیر علمی و کارشناسی نشده و... باعث ریزش بی سابقه بورس و بر باد رفتن پس انداز های سهامداران خرد شد.

مسئله به همین جا ختم نشد و این ریزش نفس گیر همچنان ادامه دارد و کام سهامداران جزء چنان تلخ شده و ذره ذره بر جان آنها نشسته که کام به این راحتی تغییر نمی کند و تنها راه رهایی را خروج از بورس می دانند و البته این نیز برای اکثریت آنها ممکن نیست.

الان بورس دچار مسئله شده است. صورت مسئله از این قرار است که از نیمه تابستان تاکنون، سهامداران آب شدن سرمایه‌ها را مشاهده می‌کنند، صبر و شکیبایی آنان به پایان رسیده و بخش اعظم سرمایه‌ها را از دست داده و هیچ گونه امیدی به بهبودی آن در آینده ندارند به عبارت دیگر بورس در شرایط فعلی  در تله بی اعتمادی سهامداران خرد و تله ارزندگی سهامداران حرفه‌ای و حقوقی افتاده است.

تله ارزندگی

درواقع، اغلب سهامداران به دلیل طولانی شدن ریزش بورس به دنبال خروج از بورس‌ و اقلیت ناچیزی از سهامداران حرفه‌ای و حقوقی ها به دنبال خرید سهام در پایین‌ترین قیمت ممکن هستند. این است که هر روز صف فروش برای انواع سهام تشکیل و بازار سراسر قرمزپوش می‌شود. از آن طرف خریداری نیست و روز بعد همان سهام با قیمت پایین‌تری عرضه می‌شود و سهامداران حرفه‌ای و سهامداران بزرگ از جمله بخش حقوقی، می‌بینند که هرچه بیشتر صبر کند سهامی که می‌‌خواهند بخرند ارزان تر و ارزنده‌تر می‌شود.

امروز ارزنده‌تر و ارزان تر از دیروز و فردا ارزنده‌تر و ارزان تر از امروز و تا زمانی که شاخص بورس درحال سقوط است و هیچ سیگنال موجهی برای رشد آن وجود ندارد صبر می‌کنند تا بورس هرچه بیشتر ریزش کند و وقتی به کمترین مقدار ممکن رسید و از ان پایین تر نرفت شروع به خرید سهام خواهند کرد. تا آن زمان این سهامداران در تله ارزندگی گیر افتاده‌اند و به نظر می‌رسد تا زمانی که صف فروش وجود دارد از این تله رها نخواهیم شد.

تله بی‌اعتمادی

تله دوم که برای کل بورس و حیات آن در آینده اقتصاد ایران بسیار مخرب است، تله بی‌اعتمادی است. قانون حاکم بر مسئله اعتماد اجتماعی این است که اعتماد ذره ذره بدست می‌آید اما یک‌باره از دست می‌رود و وقتی از دست رفت، طول خواهد کشید تا دوباره حاصل شود. نکته دوم اینکه بی‌اعتمادی به بورس که بی‌ارتباط به بی‌اعتمادی به مسئولین اقتصادی نیست، می تواند به راحتی به سایر زیر بخش های اقتصادی سرایت کند که آثار تخریبی آن می تواند رشدی تکاثری بگیرد.

این تله در طول هشت ماه اخیر هر روز عمیق‌تر شده است. هریک روز که می‌گذرد، سهامداران بی‌اعتمادتر می‌شوند و درخواست خروج از این تله افزایش می‌یابد. از لحاظ مردم سالاری، مشارکت در بورس توسط اکثریت خانواده‌های ایرانی می‌توانست به هموار کردن مسیر اقتصاد ایران در جهت منطقی کردن نسبت اقتصاد واقعی به اقتصاد رانتی، واگذاری نسبتاً سالم شرکت‌های دولتی به مردم، رشد فرهنگ سرمایه‌گذاری، سهیم شدن آحاد جامعه در سود شرکت‌های بزرگ، عمیق شدن مشارکت مردم و ... منجر شود.

اما متأسفانه با وضعیت پیش آمده، ممکن است همه این شاخص ها خراب‌تر از سال‌های قبل شود. تا زمانی که سهامداران تشکلی ندارند که بتوانند بر سر منافع جمعی به تفاهم برسند و اراده را بر بورس تحمیل کنند، تله بی‌اعتمادی هر روز عمیق‌تر می‌شود و خروج از آن سخت‌تر.

بخش اقلیت سهامداران حرفه‌ای و حقوقی نیز حاضر نیستند از منفعت آینده ناشی از این تله چشم پوشی کنند بنابراین نیروهای داخلی در بورس به تنهایی انگیزه لازم را برای خروج از وضعیت بحرانی ندارند و با تداوم این وضعیت گروه اول می خواهند هرچه زودتر بفروشند چون می بینند هر روز بدتر از روز قبل است.

اما گروه دوم دنبال خرید ارزنده تر هستند و می بینند اگر فردا بخرند بهتر از امروز است زیرا با نرخ تضمینی 18 تا 20 درصدی بانک ها و 21 درصدی صندوق های بورسی، منطق اقتصادی ایجاب می کند امروز سهام نخرند چون خرید امروز هم باعث از دست دادن نرخ سود بانکی و صندوق ها است  و هم ضرر ناشی از کاهش قیمت سهام در فرداهای بیشتر را به دنبال دارد. سهامداران جزء نمی توانند صبر کنند چون با فروش سهام می توانند از فرصت سود تضمین شده (حدود 20 درصد بانک ها و ..) منتفع شوند و هم ضرر ناشی از کاهش تدریجی و نفس گیر و کشنده سهام را از خود دور کنند.

اما چه باید کرد؟

جان مینارد کینز اقتصاددان بزرگ قرن بیستم وقتی بحران بزرگ 1330 اقتصاد سراسر کشورهای صنعتی را فلج کرد راه‌حلی ارائه کرد که کاملاً متفاوت از آنچه تا آن موقع اقتصاددانان کلاسیک می‌گفتند، بود. کلاسیک ها معتقد بودند نیروهای بازار قادرند هرگونه بحران و عدم تعادل را از بازار دور کنند و در بلند مدت بازار خود به خود به تعادل خواهد رسید و توصیه‌ به دولت‌ها عدم دخالت در اقتصاد بود.

اما کینز نشان داد این توصیه در شرایطی که اقتصاد در دام نقدینگی افتاده کاربردی ندارد و به دولت‌ها توصیه کرد در چنین شرایطی باید در اقتصاد دخالت کنند و با افزایش هزینه های دولتی، تقاضای موثر را تحریک کنند تا تقاضای کافی برای خرید محصولات تولیدی وجود داشته باشد. کشورهایی که  نسخه کینز را بکار بستند زودتر از بقیه از رکود بزرگ خارج شدند و البته در بحران‌های بعدی مخصوصاً بحران 2007 و ناشی از کرونا، دولت‌ها از همان نسخه استفاده کردند و با تزریق میلیاردها دلار به اقتصاد از عمیق‌تر شدن بحران و کوتاه‌تر کردن مدت به آن کمک کردند.

بطور خلاصه در تجربه جهانی همه اقتصاددانان آموختند بازار نمی تواند همیشه اقتصاد را به تعادل برساند و یا همیشه نفع اجتماعی را در بلند مدت تضمین کند. مباحث شکست بازار  که امروزه در اقتصاد بخش عمومی جایگاه ویژه ای یافته توضیح دیگری از همین مسئله است. امروزه نمی توان محیط زیست، امنیت و سایر کالاهای عمومی را به بازار آن هم بازاری که دارای ساختاری غیر رقابتی است، سپرد.

وضعیت بورس ایران شباهت بسیاری به شرایط اقتصادی رکودها و بحران‌های بزرگ دارد. چرا نباید نگران مهمترین کالای عموی که بنیان همه مناسبات کم هزینه اقتصادی است یعنی اعتماد و سرمایه اجتماعی در زیر سیستم های اقتصادی بود؟ در چنین شرایطی ترس از دخالت منطقی و به جای سیاست گزاران اقتصادی ولو در کوتاه مدت به نفع  چه کسی است؟ تداوم این وضعیت باعث رسیدن به خیر عمومی است یا در راستای منفعت اقلیت؟ آیا نباید در چنین وضعیتی در این مسئله تامل بیشتری کرد؟

در شرایط فعلی، بورس ایران از یک طرف در تله بی‌اعتمادی دست و پا می زند و هر روز که می‌گذرد بیش از پیش در این تله فرو می افتد و از طرف دیگر خریداران بالقوه به دنبال نفع شخصی امروز تمایلی به خرید ندارند و آن را به تعویق می اندازند. به عبارت دیگر در این بین به روزی نمی رسیم که هم فروشندگان بالفعل خواهان فروش باشند و هم خریداران بالقوه (بوس بازان و سهامداران حرفه ای و حقوقی ها) بصورت بالفعل همین امروز خواهان خرید همزمان باشند و با تداوم تله بی اعتمادی و تداوم تله ارزندگی این دو به هم نمی رسند. در واقع نیروهای درگیر در بورس بصورت خودکار نمی‌توانند بورس را از این تله ها خارج سازند.

به نظر می رسد مهم‌ترین جزء راه‌حل مسئله این است که اول پذیرفت بورس در تله بی‌اعتمادی  و تله ارزندگی گیر کرده است و نیروهای بورس به تنهایی قادر نیستند بازار را به تعادل جدید برسانند.

نکته مهم دیگر این است که ارزش اسمی اغلب سهام براساس همه شاخص‌های اقتصادی بسیار کمتر از قیمت واقعی آنها است مثال ساده آن بورس فلزات، پالایشگاه‌ها، بانک‌ها و مخابرات است که با یک دانش تخصصی قابل مشاهده است.

چهار راه حل پیشنهادی

راه‌حل پیشنهادی نمی‌تواند از دو گزاره بالا تأثیر نپذیرد، گزاره اول دیکته می کند اولاً دولت باید در شرایط فعلی در بورس دخالت کند. ثانیاً با جلوگیری از ریزش بورس درصدد بازسازی اعتماد از دست رفته باشد. زیرا برای همه نظام های اقتصادی سرمایه ای بالاتر از سرمایه اجتماعی که اعتماد مهمترین جزء آن است، وجود ندارد.

از دست دادن کامل این سرمایه به معنی افتادن در سراشیب سقوط و فروپاشی است. ثالثاً برای سهامداران خرد انگیزه کافی برای ماندن در بورس فراهم شود. هزینه ای که از دست دادن سرمایه اجتماعی در آینده برای نظام دارد آن قدر بزرگ است که انجام هر هزینه ای را در کوتاه مدت، توجیه پذیر می سازد. رابعا اگر قبول کرد در حال حاضر ارزش اغلب سهام به مراتب کمتر از ارزش واقعی آنها است و اغلب آنها بسیار ارزنده هستند و در بلند مدت رشد خواهند کرد، می توان از این گزاره برای ایجاد شرایط لازم به پایان دادن انتظار سهامداران بزرگ و حقوقی ها برای به تعویق انداختن خرید و برابر کردن ارزش فعلی امروز و ارزش انتظاری فردا در نگاه اغلب سهامداران خرد استفاده کرد.

راه‌حل ساده و کم‌هزینه برای مسئولان بورس و دولت

یک راه‌حل ساده و کم‌هزینه برای مسئولان بورس و دولت این است که برای مدتی البته فقط برای مدتی محدود که لزومی ندارد مدت آن اعلام شود حد پایین نوسانات قیمت سهام را صفر قرار دهند. تعیین این دامنه هزینه‌ای بر دولت تحمیل نمی‌کند اما از ریزش بیشتر سهام جلوگیری می‌کند و  این احساس که سهامداران، شاهد آب‌شدن پس‌اندازها هستند را از بین می‌برد.

در میان مدت کافی است مجدداً شاخص‌ها رشد کنند، اعتماد تا اندازه زیادی بازسازی می‌شود، پرداخت سود 25 درصد برای سهامداران جزء، قدم مبارکی است اما کافی نیست، اختصاص بخش بیشتری از صندوق ذخیره ارزی به خرید سهام در بورس، موظف کردن سهامداران حقوقی به رعایت ضوابطی که به حفظ بازار کمک کند و پذیرش مسئولیت اجتماعی و ارزیابی مجدد دارایی شرکت‌های دولتی، بانک‌ها، پالایشگاه‌ها و صنایع فلزی و غیرفلزی و پرداخت سود در قالب افزایش سرمایه و جایز و ... می‌تواند بخشی از راه‌حل خروج از وضعیت فعلی باشد.

اعلام و اجرای این سیاست و ادامه آن تا زمانی که بورس تعادل معقول تری پیدا کند کافی است که به رشد شتاب ورود به دره بی اعتمادی پایان دهد و با کنترل رشد شتاب در کنار سایر تدابیر از جمله بسته های مشخص حمایتی (البته برای مدت کاملا محدود و با اعلام قبلی) می توان دوباره شاهد نقش آفرینی بورس در توزیع عادلانه تر درآمد ها و ثروت در اقتصاد، تقویت بنیاد اقتصادی اکثریت خانوارهای فقیر و متوسط، رشد فرهنگ سرمایه گذاری، دور شدن از ساختار رانتی اقتصاد، تقویت تولید با افزایش مشارکت واقعی مردم و مردمی شدن اقتصاد در سال جاری بود. اگر مسئولان قدم اول را بپذیرند و به کار ببندند می توان راجع به سایر اجزای این بسته بصورت دقیقتر و تفصیلی تر صحبت کرد.

تلگرام اصلی بورس پرس : t.me/boursepressir

انتهای پیام