یک نظریهپرداز روابط بینالملل، ۵ گزینه را در خصوص سناریوهای احتمالی پشت پرده سیاست واشنگتن علیه ایران مورد بررسی قرار داد.
به گزارش پایگاه خبری بورس پرس، استفان والت استاد دانشگاه هاروارد و نظریهپرداز روابط بینالملل طی یادداشتی مفصل درخصوص سیاست های ضد ایرانی دولت ترامپ در نشریه فارین پالیسی به تحلیل و گمانهزنی درباره سناریوهای پشت پرده اقدامهای آمریکا علیه ایران پرداخت.
1- ژستی برای خشنودی دیگران
به باور والت، امکان دارد دولت آمریکا در حال گرفتن ژستی برای خوشحال نگه داشتن عربستانیها، اسرائیلیها، کشورهای حاشیه خلیج فارس و جمهوری خواهان پولداری همچون شلدون آدلسون باشد که به وی کمک اعطا کردهاند. شاید ترامپ، پمپئو و جان بولتون در دل، باور دارند که نظام سیاسی ایران فرو نمیپاشد و برای توافقی بهتر از برجام نیز مذاکره نمیکند.
اما چون نحوه اداره امور ایران از سوی دولت سابق آمریکا را مورد انتقاد قرار داده و تحت فشار متحدین و لابیهای داخلی قرار دارند چارهای جز این نبوده که به سیاست فشار شدید علیه ایران روی آورند حتی با وجود اینکه این سیاست هرگز در گذشته به نتیجه نرسیده است. البته این گزینه بسیار نامحتمل است.
2- فشار بر ایران برای دستیابی به توافقی جدید
این گزینه بدان معنا است که هدف فشار حداکثری برای مجبور ساختن ایران به بازگشت به میز مذاکره و متقاعد شدن تهران به پذیرفتن 12 خواستهای است که سال گذشته، مایک پمپئو مطرح کرد. چنین گزینهای اصلا عملی نیست. تحریمهای سختتر علیه ایران احتمالا نمیتواند این کشور را قانع کند همه خواستههای آمریکا را بپذیرد بهخصوص زمانی که واشنگتن دیگر آن پشتوانه چندملیتی دوران مذاکره در خصوص برجام را ندارد.
حتی کشورهای ضعیفتر از ایران هم تمایلی به تسلیم در برابر باجخواهی ندارند چراکه منجر به خواستههای بیشتر میشود. در ضمن بیش از یک دهه تحریمهای سخت، تهران را قانع نکرد که از تمام ظرفیت غنیسازی چشم بپوشد و اکنون نیز بهنظر نمیرسد که چنین شود. مشکل دیگر سناریوی دوم این است که چرا ایران باید با دولتی که برجام را پاره کرده، بارها در تعامل با شرکای تجاری زیر قول زده و در خصوص آن فخر فروخته به توافق برسد؟ اگر گزینه دوم چیزی است که دولت آمریکا میخواهد به آن برسد، احتمالا ناامید خواهد شد.
3- تغییر نظامی سیاسی
بر اساس این گزینه، ترامپ، بولتون و پمپئو به سرنگون کردن نظام سیاسی ایران تمایل دارند و فکر میکنند فشار بیشتر بر مردم منجر به سرنگونی حکومت میشود. اینجا باید به شکست تجربههای مشابه آمریکا در کوبا و لیبی اشاره کرد و این نکته را مورد توجه قرار داد که بسیاری از ایرانیان دارای احساسات میهندوستانه هستند و ممکن است خشم بیشتری نسبت به ابرقدرتی پیدا کنند که سعی میکند اقتصاد آنها را فلج کند.
ضمنا هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی در صورت تغییر نظام سیاسی در ایران، نیروهای طرفدار آمریکا در این کشور به قدرت برسند. صداهای حامی آمریکا در ایران با افزایش فشارها در حال کاسته شدن هستند. البته نباید تجربههای سیاست تغییر رژیم آمریکا در عراق، افغانستان، لیبی، سومالی، سودان، یمن و سوریه و بدتر شدن اوضاع در این کشورها را نیز فراموش کرد.
4- بهانهجویی برای جنگ
ممکن است آمریکا بهدنبال آن باشد که با فشار حداکثری علیه ایران این کشور را به سوی توسعه برنامه هستهای یا خروج از انپیتی سوق داده تا از این طریق، توجیه لازم برای اقدام نظامی پیشگیرانه علیه تاسیسات هستهای ایران را فراهم کند. فراموش نکنید اگر ایران واقعا طبق ادعای دولت ترامپ و کسانی که در خصوص ایران هشدار میدهند دارای شبکهای گسترده از نواب گوش به فرمان در منطقه باشد، چرا باید فرض کنیم آنها در صورت اینکه ببینند تهران هدف حمله قرار میگیرد، بیکار مینشینند؟
5- سیاست مهار
کارزار فشار حداکثری ممکن است با هدف تضعیف ایران و کاهش نفوذ آن در منطقه دنبال شود. این گزینه، محتملترین گزینه در بین 5 سناریوی مطرح شده است. در این سناریو، میتوان پذیرفت اعمال فشار، سیاستهای کلان ایران را تغییر نمیدهد، منجر به تغییر نظام سیاسی نمیشود، توافقی بهتر از پی نخواهد داشت و حتی تهران را به خروج از انپیتی سوق نخواهد داد تا دربها برای جنگ پیشگیرانه باز شوند.
همه این فشارها از آن رو به تهران وارد میشوند که از حمایت برخی شرکا در منطقه بکاهد و نفوذ تهران کمتر شود. این بهترین توجیهی است که میتوانم در خصوص آنچه دولت آمریکا انجام میدهد به آن فکر کنم و البته احتمال کمی دارد که واقعا در ذهن این دولت باشد! این گزینه البته دو مشکل دارد: اولا، احتمال جنگ را افزایش میدهد و ثانیا، هیچگونه راهحل بلندمدتی برای بیثباتی منطقهای ارائه نمیکند.
والت با اشاره به اینکه اعمال فشار بر ایران هیچ تاثیری بر رفاه و امنیت شهروندان آمریکایی ندارد تاکید کرد، اگر آمریکا میخواست به صلح در خاورمیانه دست یابد باید برجام را مبنا قرار میداد و موقعیت یک میانجی منصف در تمام منطقه را از دست نمیداد.
انتهای پیام