دانشجوی اقتصاد با بررسی روند رشد اقتصادی ایران از دهه ۴۰، عامل اصلی نوسان اقتصاد ایران و معیشت مردم و تجارت صنعتگران را اعلام کرد.
به گزارش پایگاه خبری بورس پرس، مهران خسروزاده دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه شریف با انتشار مطلبی با عنوان "چرا همیشه در نوسانیم؟ " در دنیای اقتصاد اعلام کرد: در صورت عدم اغراق، رشد اقتصادی مهمترین و اصلیترین غایتی است که اقتصاددانان برای یک کشور متصورند.
میتوان با اغماض گفت، آنچه اقتصاد جهان را در چند سده اخیر از تمام دورههای پیش متمایز میسازد، رشد اقتصادی است. این کشف مهم علم اقتصاد، دریچه تازهای رو به معرفت بشر گشوده و سیاستها و خط مشیهای تازهای را در دستور کار نهادهای مدنی و سیاست گذاران قرار داده است.
ایران نیز از این مسئله مستثنی نیست و از همان ابتدای صورتبندی مسئله رشد در علم اقتصاد، تلاشهای متعددی برای تحقق این مهم در اقتصاد صورت گرفت. با این حال با گذشت بیش از هفت دهه از آغاز به کار نهادهای ذیربط با مسئله رشد اقتصادی به نظر میرسد رشد اقتصادی ایران به جز در دوره هایی کوتاه، روندی نامنظم را به ثبت رسانده و کارنامه نهایی چنگی به دل نمیزند. میتوان تحلیلهای فنی مختلفی از جزئیات وقایع اقتصادی ارائه کرد اما وضعیت ناپایدار رشد اقتصادی بیش از هرچیز نتیجه بستر ناپایدار سیاسی اقتصاد است.
رشد در بند منابع طبیعی
نفت مهمترین مشخصه اقتصاد ایران در فضای بینالمللی است. مهمترین مشارکت ایران در زنجیره تولید جهانی طی ۱۰۰سال اخیر در حوزه نفت بوده و رشد اقتصادی نیز تحت تاثیر تلاطمهای طلای سیاه قرار داشت. بنابراین نمیتوان ناکامی رشد اقتصادی پایدار در ایران را بدون ساختارها و مفاهیم شکل گرفته حول محور تولید و صادرات نفت توضیح داد.
برای توضیح رشد اقتصاد ایران در دورههای مختلف، هیچ ابزاری بهتر از نمودار قیمت نفت در دسترس نیست. با این حال تفاوت در اثرگذاری افزایش یا کاهش قیمت نفت بر رشد اقتصادی بر این نکته صحه میگذارد که سیاستهای اتخاذ شده و برخورد با مسئله سیاست گذاری، عاملی اثرگذار بر روند رشد اقتصادی است.
دهه ۴۰ نقطه مناسبی برای شروع تاریخ رشد اقتصادی ایران است. این دهه بهواسطه رشد پایدار دورقمی و تورم میانگین ۲ درصدی از معدود دورانها یا شاید تنها دوره رشد پایدار در اقتصاد است. ایجاد ثبات سیاسی پس از دهههای پرتلاطم ۲۰ و ۳۰ شمسی را میتوان اصلیترین متغیری دانست که در این دهه نسبت به دورههای قبلی تغییر کرد. با برکناری عالیخانی و سایر عوامل اثرگذار بر خلق این دوره استثنایی این آمارها نیز رو به افول رفت. افزایش قیمت نفت در سال ۱۹۷۳ نیز تیرآخر را بر پیکر این دوره استثنایی اقتصاد ایران وارد کرد.
بطور کلی اگر از سالهای دهه ۴۰ صرفنظر شود، اقتصاد ایران در دهههای ۲۰ و ۳۰ درگیر بیثباتیهای سیاسی ناشی از جنگجهانی دوم، نفوذ خارجی و کشمکشهای داخلی بوده و در دهههای ۵۰ و ۶۰ به ترتیب با رشد شدید قیمت نفت، وقوع انقلاب و جنگ دست و پنجه نرم کرد.
دهههای ۷۰ و ۸۰ سالهایی هستند که اقتصاد در سایه آرامش نسبی و درآمدهای نفتی روبه رشد، روند مثبت اقتصادی را پشت سر گذاشت اما این دوره نیز کوتاه بود و با مطرح شدن مناقشه هستهای و تحریم صادرات نفت دور تازهای از ناامنیهای سیاسی، اقتصاد ایران را در برگرفت. دهه از دست رفته ۹۰ نیز نتوانست با آتشبس برجام نجات داده شود تا قرن ۱۴ برای اقتصاد ایران با کارنامه درخشانی به پایان نرسد.
چرا اندر خم یک کوچهایم؟
دلایلی این وضعیت فراوان است و تقریبا بحثها بر سر آن پایانی ندارد اما بیش از هر چیز به نظر میرسد اقتصاد ایران و معیشت شهروندان و تجارت صنعت گران از فقدان رویکرد سیاسی منسجم رنج میبرد. اقتصاد ایران همواره قربانی کشمکشهای سیاسی بوده و این مسئله اندک جوانههای آن را نیز از بین برده است.
در سالهای قبل، وجود منابع سرشار نفتی و درآمدهای گسترده موجب شد این حفره سیاسی چندان جلب توجه نکند اما هرچه زمان میگذرد و منابع نفتی از دسترس سیاست گذار بیشتر خارج میشود این موضوع اهمیت را بیش از گذشته نشان میدهد. به نظر میرسد اقتصاد ایران بیش از هر چیز نیازمند نظریه سیاسی است که بتواند نیروهای موجود را بر سر اهدافی مشترک گرد هم آورد و هماهنگ کند.
بدون شک در غیاب چنین نظریهای، توانایی هزینه فایده و تصمیمگیریهای عقلانی نه امری محال بلکه دشوار خواهد بود و حتی در صورت کسب توفیق در فراهم کردن شرایط برای رشد اقتصادی پایدار این موفقیت از تابآوری در برابر اتفاقات بیرونی برخوردار نخواهد بود.
تلگرام اصلی بورس پرس : t.me/boursepressir
انتهای پیام